چکیده فارسی: در گذشته ، هر گونه ارتباط بین عشق و ازدواج امری بدون معنا و غیرمعمول بود پدر و مادر ، دختری را برمبنای مبانی و ملاکهای کاملا عینی و مشهود چون ثروت و دارایی و تمول و نظایر آن انتخاب می نمودند هر طبقه اجتماعی ملاکهای فرعی خاص خود را نیز در نظر می گرفتند ، مثلا نجبا و اشراف زادگان ؛ اصالت و اشراف زادگی ، کشاورزان ؛ تنومندی و نیروی کار در مزرعه را مهم تلقی می نمودند دخترهای جوان ، درباره ی مردی که قرار بود شوهر آنها گردد ، تقریبا هیچ اطلاعی نداشتند در جوامع سنتی و متعصب ، عروس و داماد تا لحظه ی زفاف ، کمترین شناخت لازم را نیز یکدیگر نداشتند و گاه تا آن هنگام حتی یکدیگر را ندیده بودند زنان در اثر تعلیم و تربیت خاص آن زمان ، بیشتر از طریق بدنیا آوردن بچه های زیاد و انجام وظایف خانه داری و کدبانویی ، امید به خوشبختی داشتند عشق در روح و روان آنها ، تنها رویا و گاه فقط یک شوخی بود به علاوه ، لذت جنسی و ارگاسم برای زن نجیب و محترم ، امری شرم آور و گستاخ نآبانه بود در قرون وسطی ، انجام تکالیف ساده زناشویی را معادل عشق متین و موقری دانستند که تا جنگ جهانی ارزیابی هایی مورد قبول اکثر نخبگان و دانشمندان نیز بود ، به گونه ای که جنین اظهار می شد که زن خود فرد نمی بایست محبوب عشق فرد دیگری باشد