نویسندگان:
حیدر بابانسب1 ، کرامت عبدلی2 ، تیمور محمودی جاوید3 .1استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد پرند و رباط کریم
2دانشجوی دکتری علوم سیاسی و مدرس دانشگاه آزاد اسلامی واحد رباط کریم
3دانشجوی دکتری جامعه شناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا
چکیده فارسی: بر اساس مبانی گفتمان اسلام سیاسی، حاکمیت مطلق و کامل در عرصه هستی و حیات سیاسی انسانها تنها از آن خداوند بزرگ است و جز خداوند، هیچ کس حق حاکمیت بر انسانها را ندارد زیرا او همه انسانها را آزاد آفریده است بنابراین اگر کسی بخواهد بر انسانها حکمرانی کند، باید از آفرینشگر انسانها اجازه داشته باشد؛ زیرا: اولا حق حاکمیت تنها از آن اوست ثانیا او آگاه به همه مصالح و مفاسد زندگی بشر است از همین روی نظام جمهوری اسلامی ایران بعد از پیروی انقلاب اسلامی و تحت تاثیر اندیشه های امام خمینی ره بسیاری از نهاد های سیاسی و نظام قانونگذاری خویش را مبتنی بر احکام اسلامی و در مسیر انطباق با قرآن و فقه پایه گذاری کرده است لذا پرسش اصلی این مقاله عبارت است از اینکه: اسلام سیاسی حاکم در جمهوری اسلامی ایران مبانی قانونگذرای خویش را بر چه مبانی استوار ساخته است؟ و اینکه مذهب و فقه از چه جایگاهی در این میان برخورددارند؟ پاسخ نیز به این شرح است که: در جمهوری اسلامی ایران، قانون اساسی و سایر نهادهای سیاسی و حقوقی مبتنی بر اصول مذهب و دین اسلام می باشد و سایر نهادهای سیاسی و قضایی در جمهوری اسلامی ایران، احکام و قوانین را با اصول مذهبی تطبیق داده و در صورت مغایرت با مذهب آن را ملغی اعلام می دارند