نویسندگان:
آیدا نعمت الهی1 ، فرهاد خلیقی2 .1دانشجوی کارشناسی ارشد و دانشگاه آزاد اسلامی شیراز
2دانشجوی دکتری و دانشگاه آزاد اسلامی شیراز
چکیده فارسی: یکی ازمهمترین مباحث در علم اصول فقه مساله الفاظ است که این موضوع با عنوان مهمترین باب اصول فقه می باشد، دلیل براین امراینکه مجتهد وقاضی ووکیل دراستدلال موضوعات حقوقی وفقهی نیازبه شناخت باب لفظ ومعنا داشته باشد تابتوانداستنباط جازم ومتقین داشته باشد،بنابراین درشروع مباحث اصول فقه اززمان قدیم تاحال حاضرعلماء ابتداء مباحث الفاظ را بحث نموده وبه دنبال آن مبحث دلیل عقلی وبه ادامه آن مبحث حجت واستدلال ودرآخرمبحث اصول عملیه وتعارض وتزاحم ادله مورد بحث وبررسی قرارگرفته است حال لفظ آن چیزي است که بر معنا ي خاصی دلالت می کندو این دلالت در علم اصول فقه یا از نوع جعلی و قراردادي وازسوي قانونگذار وشارع مقدس تعیین شده است، ویا ممکن است لفظ برمعنا ازنوع لفظ عرفی وبرمبناي عرف جاریه باشد،بنابراین در علم اصول فقه همیشه لفظ در برابر معنا قرار داده شده است ودرکنارآن لفظ از جهات مختلف تقسیم بندي می شودکه ازجمله آن به وضع تعیینی و تعینی، وضع شخصی و نوعی و وضع خاص موضوع له خاص، وضع عام و موضوع له عام، وضع خاص و موضوع له عام، وضع عام و موضوع له خاص تقسیم بندي شده است دراین تحقیق مباحث لفظ ومعنا وانواع آن درعلم اصول فقه براساس برخی از ماده هاي قانون مدنی بررسی می شود