نویسندگان:
محمود فلاح1 ، حسن خسروی2 .1دانشجوی دکتری علوم سیاسی باقرالعلوم و پژوهشگر پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی
2دانشیار گروه حقوق دانشگاه پیام نور، تهران، ایران
چکیده فارسی: مقاله در پی تحلیل مبانی نظری و مولفه های نظام اجتماعی و مطلوب و اخلاق مدار از منظر اسلام، با استمداد از تفکرات اجتماعی سیاسی علامه طباطبایی می باشد بر اساس مبادی فلسفی و سیاسی اسلام و در نظر ایشان، اسلام دینی است که بنیان خود را بر اجتماع نهاده است و در هیچ یک از شیون و امور انسانی، مسیله اجتماع را مهمل نگذاشته است و میان فرد و جامعه رابطهای حقیقی وجود دارد همچنین با تجمع افراد، نهادی به نام جامعه به وجود میآید که از خواص و آثار ویژه خود برخوردار است؛ جامعه مطلوب از منظر علامه بر اساس قواعد اخلاقی منشعب از احکام الهی و ساختار مطلوب سیاسی اسلام شکل می گیرد و غایت این جامعه، سعادت بشر به موجب قواعد اخلاقیالهی و در پرتو هدایتگری اصل ولایت در بستری به نام جامعه سیاسی با الویت فرد و اجتماع به طور توامان تامینخواهد شد پژوهش با رویکردی توصیفی تحلیلی در تلاش است تا با توسل به احکام و موازین الهی، ضمن توصیفمولفه های نظام اجتماعی مطلوب و اخلاقی از منظر اسلام، تاثیر دیدگاهای علامه طباطباعی بر شکل گیری و توجیهچنین نظامی مورد تحلیل قرار گیرد یافته¤های پژوهش نشان می دهد که انسان فطرتا موجودی است اجتماعی و نظام اجتماعی اسلامی مطلوب و اخلاقی، باید در همسویی با زندگی مادی و معنوی انسان شکل بگیرد در این راستا علامه طباطباعی با غنا بخشیدن به این نوع جامعه، معتقد است که روح توحید در اخلاق فاضله محقق می شود و اخلاق فاضله در همه اعمالی که افراد جامعه را به انجام آن موظف کرده، پدید می آید؛ ازاین رو همه اجزا و عناصر نظام اجتماعی اسلام پس از تحلیل به توحید بر میگردند و توحید نیز منشا اخلاق و اعمال است