نویسندگان:
محمدطاهر کریمی1 ، مجید شمس آبادی حسینی2 .1دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه امام صادق ع یه السلام رشته ف ساه و کلام اسلامی
2دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه امام صادق ع یه السلام رشته ف ساه و کلام اسلامی
چکیده فارسی: فعل، صنع و ایجاد در عرف، معنایی مشترک دارند و آن هم: احداث فاعل؛ که توده مردم با توجه به این مطلب می گویند مناط احتیاج معلول به علت، حدوث است این مطلب به اندازه ای خطیر است که عده قلیلی از متکلمان بدین قایل اند که اگر باری تعالی وجودش از بین برود هیچ ضرری به وجود عالم نمیزند ابن سینا می خواهد به این مساله پاسخ دهد که اولا در تحلیل معنای فعل یا همان صنع چاه مفاهیمی دخیل اند و حقیقت معنای آن را شکل می دهند سپس بعد از آن به این می پردازد که کدامیک حیثیت مفعول مصحح تعلق آن به فاعل می شود بوعلی می گوید باید این مفهوم حدوث را یعنی اینکه شیی نبوده است و بعد از زمانی به خاطر سببی وجود پیداکرده است، بررسی کرد او بعد از آنکه مفاهیمی کلیدی در صنع و فعل روشن گردید به واکاوی فلسفی صنع می پردازد که چه چیز به فاعل تعلق دارد یعنی به لحاظ هستی شناختی، معلول و حادث از چه جهت به علت خودنیازمند است از نگاه ابن سینا وجوب غیری معلول که امری واقعی می باشد مشخص کنده وابستگی او به فاعل است در این مقاله می کوشیم تا نشان دهیم ازنظر ابن سینا در تحلیل معنای صنع و یا فعل چه مفاهیمی رهزن بوده و در نهایت کلمه ی مفعول محدث یا مصنوع با چه مفاهیمی شکل گرفته است و کدام یک می تواند سبب احتیاج باشد