نویسندگان:
رضوان نجفی1 ، سجاد شاولی2 .1دانش آموخته کارشناسی ارشد فلسفه گرایش دین شناسی
2دانش آموخته کارشناسی ارشد فلسفه گرایش دین شناسی
چکیده فارسی: در این مقال بر آن هستیم که بررسی تطبیقی آراء متفکران اشعری مسلک و رابرت آدامز در زمینه دین و اخلاق بپردازیم بر اساس نظریه امرالهی و نظریه کسب که اشاعره بدان معتقد هستند، هر آنچه را که خداوند جایز میداند یا نهی میکند به ترتیب درست و نادرست و هر آنچه را که خداوند بدان امر مینماید، واجب است؛ بنابراین ملاک اثبات و صدقیت هر عمل را باید بر حسب موازین شریعت سنجید و انسان را تنها کاسب دستورات خداوند و شرع میدانند رابرت آدامز به عنوان یک متفکر معاصر، و تاحدودی الهام گرفته از نظریه کرپیکی پاتنم اعتقاد به نظریه عدم وابستگی معیار اخلاق هنجاری به دین دارد و از سوی دیگر معتقد به نظریه امرالهی و وابستگی اخلاق به دین، اعتقاد به منتهی شده اخلاق به دین دارد اما وجه اشتراک اشاعره و آدامز این است که سعادت و کلیه عملکرهای اخلاقی را منوط به دین دانسته اند آدامز فارغ از اصالت دادن به عقل و اختیار، مبنای اعتقادات خویش را بر اساس داشتن حس تکلیف نسبت به دستورات خداوند و داشتن حس عذاب وجدان میداند اما دیدگاه امرالهی آدامز و اشاعره یکسری مشکلات و معضلات نیز دارد، که به بررسی آنها خواهیم پرداخت