چکیده فارسی: زن عصر ما با حضور فعال خود در انقلاب و جنگ ، توانست هویت انسانى خود را به نمایش گذاشته و داد سکوت ومظلومیت خود را از تاریخ بگیرد همین ویژگى موجب شد که زن در ادبیات جنگ و انقلاب، چهره اى پویا و فعال داشتهباشد زن درعصر انقلاب هم عاشق است، هم معشوق طوفان مى زاید، عشق مى پرورد، حماسه مى آفریند، رنج مى کشد و صبورى مى کند وعلاوه برآن بخش عمده اى از ادبیات پایداری به واسطه حضور زن به وجود آمده است در جنگ زن آنچنان که عشق مى آفریند، حماسه مى آفریند و آن چنانکه در عشق بزرگ و اساطیرى مى شود در جنگ نیز اسطوره گذشت و دلاورى و مردانگى مى شود مردان به جنگ مى روند و زن در غیاب مردان خانه ، خود پاسبان زندگى مى شود او پاسبان حریم خانه و عشق و مهربانى است او مى ماند تا عشق بماند تا زندگى از حرکتنایستد، تا مردان دوباره متولد شوند او مادرعشق است وخود عشق گرچه شعرجنگ حالت تحکم داشته، روح لطیف را مى خراشید و آن را به فغان وا مى دارد اما عنصر زن درآن مى تواند لایه هاى احساسى و زمینه اى روان را بیان کند و به آننوعى لطافت خاص دهد هرچند حضور زن و مرد با اولین شلیک گلوله هاى جنگ آغاز شد اما در گستره نوشتارى ثبت حضور با تأخیر صورت گرفت و در بسیارى از موارد به فراموشى سپرده شد متأسفانه تلقى بسیارى از ما، در باره زنان شاعر و شعر زنان، یک تلقى کمى است ؛ یعنى ما هنوز در مرحله اثبات وجود زنان شاعر و نمونه گیرى و آماردهى ازتعداد آنها هستیم و این نشان مى دهد که وجود زنان اندیشمند در جامعه ما به دلایل تاریخى و فرهنگى و تا کنون قدرى شگفت آور بوده است؛ به طورى که همین شگفتى باعث شده است تا به ماهیت و پیام شعر آنان و کیفیت هنرى آن کمتر توجه شود بدون شک در دوران تأسف بار جهالت مستمر جوامع نسبت به گوهر نابى که خداوند در وجود زن بهودیعه نهاده است؛ کار زنان شاعر دشواراست