نویسندگان:
مهوش ایزدی1 ، نیلوفر طهمورسی2 ، مرجان حسین زاده تقوایی3 ، مجید صفاری نیا4 ، صبحی قراملکی5 .1دانشجوی دکتری روانشناسی عمومی، گروه روانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج، کرج، ایران
2روان شناسی دانشگاه ازاد اسلامی کرج ، ایران
3استادیار، گروه مشاوره، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج، کرج، ایران
4استاد، گروه روانشناسی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران.
5دانشیار، گروه روانشناسی، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران
چکیده فارسی: مقدمه: در بیشتر موارد طلاق همراه با تنش در خانوادهها به وقوع میپیوندد که مشکلات متعدد رفتاری و روانی را برای زنان مطلقه به وجود میآورد. لذا چگونگی مدیریت این مشکلات و نحوه مقابله در برابر آنها، نیازمند شناخت متغیرهای روانشناختی مرتبط است. بنابراین هدف از این پژوهش تدوین مدل ساختاری انعطافپذیری روانشناختی بر اساس صمیمیت خانواده و سازگاری اجتماعی با میانجیگری بهزیستی اجتماعی در زنان مطلقه بود. روش: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود که در قالب مدلیابی معادلات ساختاری انجام شد. جامعه آماری این پژوهش شامل زنان مطلقه شهر تهران در سال 1402-1403 بود. بنابراین نمونه پژوهش 350 (350n=) نفر برآورد شد که با در نظر گرفتن احتمال افت و ماهیت پژوهش (ارائه مدل) 20 درصد به این نمونه اضافه شد و نمونه به 420 نفر افزایش یافت. روش نمونهگیری هدفمند بود. بر این اساس تعداد 409 پرسشنامه قابل تحلیل بودند. جهت جمعآوری داده از پرسشنامههای استاندارد انعطاف پذیری شناختی دنیس، وندروال و جیلون (2010)؛ بهزیستی اجتماعی کیز (1998)؛ سازگاری اجتماعی بل (1945) و صمیمیت خانواده تامپسون و واکر (1983) استفاده شد. دادهها با استفاده از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و مدلیابی معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج ماتریس همبستگی نشان داد که رابطه مثبت و معناداری بین انعطاف پذیری روانشناختی با صمیمیت خانواده، سازگاری اجتماعی و بهزیستی اجتماعی در سطح (01/0p<) در زنان مطلقه وجود دارد. همچنین نتایج رگرسیون چندمتغیره نشان داد که متغیرهای صمیمیت خانواده، سازگاری اجتماعی و بهزیستی اجتماعی توان پیشبینی انعطافپذیری روانشناختی در سطح (01/0p<) را دارند و در نهایت نتایج نشان داد که مدل دارای برازندگی ساختاری میباشد. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش همسوی با یافته های پیشین نشان داد، صمیمیت خانواده، سازگاری اجتماعی و بهزیستی اجتماعی در پیشبینی انعطاف پذیری روانشناختی زنان مطلقه نقش دارند.
Structural Model of Psychological Flexibility in Divorced Women: The Mediating Role of Social Well-Being in the Relationship Between Family Intimacy and Social Adjustment
English Abstract: Introduction: Divorce often leads to familial tension, resulting in significant behavioral and psychological challenges for divorced women. Understanding the psychological factors influencing their adjustment is crucial for effective intervention. This study aimed to develop a structural model of psychological flexibility based on family intimacy and social adjustment, mediated by social well-being, in divorced women. Method: This descriptive-correlational study utilized structural equation modeling (SEM). The statistical population consisted of divorced women in Tehran during 2023–2024. A sample of 350 participants was initially estimated, with an additional 20% (N = 420) included to account for potential attrition. Using purposive sampling, 409 questionnaires were analyzed. Data were collected using standardized measures: the Cognitive Flexibility Inventory (Dennis & Vanderwaal, 2010), Social Well-Being Scale (Keyes, 1998), Bell Social Adjustment Inventory (1945), and Family Intimacy Scale (Thompson & Walker, 1983). Data analysis employed Pearson’s correlation and SEM. Results: Correlation analysis revealed significant positive relationships between psychological flexibility and family intimacy, social adjustment, and social well-being (p < 0.01). Multivariate regression confirmed that family intimacy, social adjustment, and social well-being significantly predicted psychological flexibility (p < 0.01). The structural model demonstrated good fit, supporting the hypothesized relationships. Conclusion: Consistent with prior research, this study highlights the predictive roles of family intimacy, social adjustment, and social well-being in the psychological flexibility of divorced women. These findings underscore the importance of fostering supportive family dynamics and social integration to enhance psychological resilience post-divorce.