چکیده فارسی: زنان، جمعیت مغفولی هستند که رفتارها و نگرش های آنها در بیشتر مطالعات مد نظر قرار نمی گیرد. پژوهش حاضر با استفاده از روش تئوری زمین های و از طریق مصاحبه ی عمیق در تلاش است تا به شناسایی رفتارها و نگرش های اقتصادی زنان شاغل و غیرشاغل همدانی بپردازد. در این پژوهش 30 زن بر اساس نمونه گیری هدفمند بر پایه ی دسترس پذیری مصاحبه شدند. داده ها بر اساس کدگذاری استراوس و کوربین مطالعه شد. تحلیل داده های پژوهش و مدل پارادایمی ساخته شده نشان می دهد زنان شاغل پول را رافع نیاز و زنان غیرشاغل آن را وسیله ی رفاه در نظر می گیرند، ولی هر دو گروه نگاه ابزاری به پول دارند. هر دو گروه برای مدیریت بهینه ی مصرف پول به پس انداز روی می آورند، ولی پس انداز گروه زنان شاغل از سر الزام اقتصادی است. همچنین مدیریت بهینه ی خرید در هر دو گروه مشترک است با اینکه مکانیسم های دو گروه با هم تفاوت دارد. هر دو گروه زنان وابستگی مالی جنسیتی دارند با این وجود وابستگی مالی زنان شاغل کامل نیست و از مردان تنها برای رفع نگرانی های ناشی از ناامنی جنسیتی اقتصادی بهره می گیرند. هر دو گروه بخشی از درآمد خود را در امور خیرخواهانه استفاده می کنند، اما زنان غیرشاغل در امور کم هزینه تر این کار را انجام می دهند. وجه غالب نگرش اقتصادی در زنان شاغل تلاش گرایی برای زنان غیرشاغل تقدیرگرایی است. ناامنی جنسیتی اقتصادی و بی اعتمادی به روابط اقتصادی در هر دو گروه وجود دارد. در زنان غیرشاغل نداشتن پول به طرد اجتماعی آنها منجر می شود. با این اوصاف، مقوله ی هسته ای در این پژوهش «جامعه پذیری انتظارات اقتصادی» نام گذاری شد.
Exploring Economic Behaviors of Employed and Unemployed Women of Hamedan
English Abstract: Present study attempts to recognize economic behaviors of employed and unemployed women of Hamedan using grounded theory and by deep interviews. 30 women based on their availability and by purposive sampling were selected and interviewed. Data were studied by Strauss and Corbin’s coding method. Data analysis and constructed paradigmatic model show that employed women see money as a tool for meeting the needs but unemployed women consider it as a tool for welfare. Both of them have an instrumental view to money. Both of the groups for better management of money do saving action; unemployed women do it because of economical compultion.Better management of buying is common among both groups, though their mechanisms are different. Both of groups have economical dependency but this dependency is not complete for employed women and use men accompaniment only for meeting the need of gender insecurity. Two groups use some part of their income for charity affairs, although unemployed women do it in low cost affairs. Dominant economic attitude amomg employed women is tendency to effort but among unemployed women fatalism is dominant. Economical gendered insecurity and untrust to economical relations exists among both groups. Poverty among unemployed women leads to social exclusion of them. Core category of this study was named “Socialization of economic expectations”.