نویسندگان:
عبدالحسین رضائی راد1 .1دکتری فقه و مبانی حقوق اسلامی،دانشیار فقه و مبانی حقوق اسلامی،دانشکده الهیات و معارف اسلامی،دانشگاه شهید چمران اهواز،اهواز،ایران
چکیده فارسی: از رویکردهای جدید در حوزهی نظر و عمل برنامهی درسی، رویکرد انتقادی است که بر اساس آن دو عنصر نقادی و اصلاح در قلب تعلیم و تربیت و فرایندهای آن مورد توجه قرار می گیرد. به این معنی که از یک طرف به بررسی این مساله پرداخته می شود که چه کسی(یا چه گروه و طبقه ای) فرایندهای تعلیم و تربیت را کنترل می کند؟ و از طرف دیگر در پی پاسخ به این سوال که انگیزه ی فرد(یا گروه/گروههای) کنترل کننده چیست؟ این رویکرد درصدد برقراری روابطی عاری از سلطه و مبتنی بر برابری اقتصادی و اجتماعی برای اقشار مختلف و در مجموع ایجاد جامعه ای مبتنی بر دموکراسی می باشد. یکی از مربیان و فیلسوفان برجسته ی این رویکرد پائولو فریره است که با بیان اصل"هیچ آموزش- پرورشی خنثی و بیطرف نیست"؛ به این معنی که همواره جریان و فرایندهایی آموزش - پرورش را یا به سمت رام کنندگی و یا در جهت آزاد سازی سایر توده ها به کار می برند؛ سعی در شناسایی این مناسبات قدرت و کنترل داشته است و در راستای اصلاح این روابط و مناسبات "آموزش - پرورش رهایی بخش" را مطرح میکند. با در نظر گرفتن این نکته که هیچ اندیشه ای عاری از توجه به مجموعه ای از مبانی فلسفی(مشتمل بر مفروضاتی درزمینهی متافیزیک، معرفت شناسی و ارزش شناسی) نیست و همچنین توجه به چنین مبانی و بنیان های فلسفیای در مورد یک نظریه و به طور کلی اندیشه، ما را در فهم بهتر آن و متعاقبا عمل موفقیت آمیز در آن زمینه یاری خواهد رساند، بنابراین در مقالهی حاضر که از دو قسمت تشکیل شده، ابتدا به وضوح بخشی این بنیان ها در اندیشهی فریره پرداخته و سپس دلالتهای آن در حوزهی برنامه ی درسی مطرح می گردد.