چکیده فارسی: شناخت حقیقت انسان از گذشته تاکنون محور اساسی مطالعات بسیاری از اندیشمندان در فلسفه، عرفان و علوم-انسانی بوده است. تأثیر مبنایی انسان در نظریهپردازی و طراحی برنامهها، منجر به شکلگیری مکتب انسانگرایی در دهههای 1960 و 1970 گردید و به فراخور آن، تعیین نیازهای فراگیران و تدوین برنامههایی مبتنی بر ساختار وجودی آنها، شناسایی انسان و معرفی جایگاه او در متن برنامهی درسی نیز، اهمیت ویژهای یافت. از سوی دیگر، جوامع اسلامی تحت تأثیر نگرش دین به نقش و جایگاه انسان در زندگی اینجهانی، نگاهی متفاوت و عمیقتر به مقولهی انسان و امکان تحقق عناصر وجودی وی کسب کردند. هدف از این نوشتار، علاوه بر ایجاد ارتباط میان مفاهیم مکتب انسانگرایی و آموزههای اسلامی، بررسی تطبیقی اندیشههای انسانگرایان با دیدگاههای دین مبین اسلام است. از این رو، به معرفی فاکتورهای اساسی مطرح شده در دیدگاه انسانگرایی، شامل «استدلال»، «خودپنداره»، «مهارتهای میانفردی»، «خودشکوفایی» و «همدلی، اصالت و احترام» از منظر تفکر اسلامی پرداخته است. روش پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی بوده و یافتهها نشان داد مکتب انسانگرایی، برای تحقق عوامل درونی انسان، تلاش به سزایی داشته است و تلفیق دستاوردهای آن با تعالیم اسلامی به طرز چشمگیری بر غنای آن خواهد افزود.