چکیده فارسی:
چکیده
مقدمه: زنان مجرد در نتیجه طلاق و یا فوت همسر در فرهنگ‌های شرقی در منطقه گرگ و میش و یا ابهام قرار دارند، به نحوی که نه به اندازه سایر زنان محترمند چون طلاق امری نکوهیده است و نه مانند سایر زنان حق حیات طبیعی دارند. حال اگر این گروه از زنان در شرایط ازدواج مجدد باشند چالش‌های جدی‌تری را تجربه خواهند کرد و این چالش‌ها زمانی جدی‌تر خواهد بود که فرزندان نیز در فرایند ازدواج مجدد قرار بگیرند. در این پژوهش به بررسی کیفی سازگاری نوجوانان با ازدواج مجدد مادران شهر اهواز پرداخته شد.
روش پژوهش: این پژوهش با استفاده از روش کیفی همراه با تحلیل شماتیک و نمونه‌گیری نظری انجام شد. جامعه‌آماری این پژوهش کلیه نوجوانان دارای مادر با ازدواج مجدد بودند که از میان آنان 10 نوجوان مورد مصاحبه قرار گرفتند. روش هفت‌مرحله‌ای کلایزی و نرم‌افزار MAXQDA نسخه‌ی 2020، جهت تجزیه‌و‌تحلیل داده‌های حاصل از مصاحبه، مورد استفاده قرار گرفت.
یافته‌ها: حاصل تجزیه و تحلیل ناشی از 187 کد اولیه، هفت مضمون اصلی بهزیستی روانی، حمایت عاطفی، تجارب هیجانی، نگرش به ازدواج، رفاه اقتصادی، روابط بین‌فردی و پذیرش طلاق و هجده مضمون فرعی در خصوص سازگاری با ازدواج مجدد والد بود.
نتیجه‌گیری: دلایل عدم سازگاری با ازدواج مادر در نوجوانان در طیف گسترده‌ای از عوامل روانی، اجتماعی، فردی، اجتماعی و .... قرار می‌گیرد که باید در برنامه‌های پیشگیری مطرح و مدنظر قرار بگیرند. به نظر می‌رسد الگوی تعاملی بین دلایل ناسازگاری و یا سازگاری با ازدواج مجدد مادران وجود دارد. مطالعه بیشتر برای کشف فرایند الگوی اساسی سازگاری فرزندان با ازدواج مجدد والدین‌شان پیشنهاد می‌شود.
A qualitative study of adolescents 'adjustment to mothers' remarriage
English Abstract: Abstract Introduction: Single women as a result of divorce or the death of their husbands are in a twilight or ambiguity in Eastern cultures, so that they are not as respected as other respectable women because divorce is not a right to live like other women. If this group of women is in a situation of remarriage, they will experience more serious challenges, and these challenges will be more serious when the children are also in the process of remarriage. The aim of this study was to evaluate the quality of adolescents' adaptation to remarriage of mothers in Ahvaz. Method: This research was conducted using a qualitative method with thematic analysis and theoretical sampling. Ten adolescents with mothers who remarried were interviewed. Interviews were recorded and transcribed. The statistical population of the study was all adolescents with remarried mothers. The Klaizy weekly method was used to analyze the interview data. Analysis in this study was performed using MAXQDA software version 2020. The researcher's approach to coding and extracting themes was inductive. Results: The results of the analysis of 187 primary codes were seven main themes of psychological well-being, emotional support, emotional experiences, attitude to marriage, economic well-being, interpersonal relationships and acceptance of divorce, and eighteen sub-themes on compatibility with parent remarriage. Conclusion: The reasons for incompatibility with maternal marriage in adolescents are in a wide range of psychological, social, personal, social, etc. factors that should be considered in prevention programs. There seems to be an interactive pattern between the reasons for incompatibility or adaptation to remarriage of mothers. Further study is suggested to explore the process of the basic pattern of children's adjustment to their parents' remarriage.