نویسندگان:
Lمحمد حسن الهی منش1 .1نویسنده مسئول، عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم
چکیده فارسی:
از دیدگاه نوروبیولوژی یا زیستشناسی عصبی، تحریکهای جنسی مداوم به عنوان عامل استرسزا شناخته میشود که در صورت عدم پاسخ مناسب به آنها با ارضای درست میل جنسی، باعث برهمخوردن تعادل هورمونهای جنسی و استرسی و بروز آثار نامطلوبی، شامل تنشهای روانی، بیماریها و انحرافات جنسی، بلوغ زودرس و آسیبهای ناشی از آن و نیز آسیب به عملکرد مغز میشود. بنابراین، به منظور حفظ بهداشت روانی و برقراری تعادل در هورمونهای استرسی و جنسی، پایبندی به فرهنگ عفاف و حجاب ضرورت مییابد.
حجاب و عفاف از دیدگاه نوروبیولوژی، دو جنبه دارد: یکی اینکه، شخص ورودیهای تحریک جنســی را دریافت نکند و دیگر اینکه، از تحریک جنسی دیگران خودداری کند. بر اساس ساختار مغزی زن و مرد خصوصاً در بخش هیپوتالاموس که به فعالیت بیشتر غدد جنسی در مردان نسبت به زنان منتهی میشود، به نظر میآید که نقش زن در جلوگیری از ایجاد محرکهای جنسی و نقش مرد در کنترل ورودیهای تحریک جنسی، اهمیت بیشتری دارد. به دلیل بزرگتر بودن اندازه آمیگدال نیز مردان پاسخهای قویتری به تحریکات جنسی میدهند و اگر ورودیهای تحریکآمیز جنسیِ یکسانی به مرد و زن وارد کنیم، بر اساس سطح تحریکپذیری بیشتر مرد، انتظار میرود که پاسخهای هیجانی بیشتری بروز دهد و توانایی کنترل هیجانی پایینتری داشته باشد. به همین دلیل، اگر چه تحریکگری جنسی مردان هم میتواند برای زنان و مردان دیگر زیانبار باشد؛ ولی تحریکگری جنسی از سوی خانمها، اثر بسیار شدیدتری بر آقایان میگذارد و این امر، بر اهمیت لزوم پوشیدگی مناسب و رفتار عفیفانه زنان میافزاید. مردان نیز باید با رعایت عفاف و پرهیز از نگاههای تحریکآمیز، ورودیهای حسی خود را کنترل کنند تا آثار نامطلوب استرسهای جنسی بروز نکند.